Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7405 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
title block
U
قسمت عنوان نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
detail part
U
قسمت مشروح نامه یا مقاله
esquire
U
عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
title
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles
U
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym
U
عنوان دهنده عنوان مشخص
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
prints
U
عنوان و..
rubrics
U
عنوان
epithets
U
عنوان
title
U
عنوان
captions
U
عنوان
rubric
U
عنوان
by way of remainder
U
به عنوان رد
print
U
عنوان و..
printed
U
عنوان و..
capitulary
U
عنوان
caption
U
عنوان
appellative
U
عنوان
ground
U
عنوان
life peer
U
عنوان
titles
U
عنوان
epithet
U
عنوان
headlines
U
عنوان
headline
U
عنوان
life peers
U
عنوان
name
U
عنوان
headings
U
عنوان
topic
U
عنوان
subject
[topic]
U
عنوان
themes
U
عنوان ها
topics
U
عنوان ها
heading
U
عنوان
subjects
U
عنوان ها
title
U
عنوان
headword
U
عنوان
head line
U
عنوان
headwords
U
عنوان
titles
U
عنوان ها
names
U
عنوان ها
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
Under the title ( heading) of …
U
تحت عنوان ...
heading
U
عنوان گذاری
doctorate
U
عنوان دکتری
titlist
U
دارای عنوان
untitled
U
بدون عنوان
brand
U
عنوان تجارتی
Distinguished . Titled.
U
صاحب عنوان
topics
U
عنوان سرفصل
exempli gratia
[e.g.]
U
به عنوان مثال
head
U
سالار عنوان
for example
U
به عنوان مثال
caption
U
عنوان دادن
captions
U
عنوان دادن
head
U
عنوان مبحث
topic
U
عنوان سرفصل
doctorates
U
عنوان دکتری
exercise term
U
عنوان مانور
surname
U
لقب عنوان
start of heading
U
شروع عنوان
surnames
U
لقب عنوان
possessory title
U
عنوان مالکیت
honorific
U
عنوان تجلیلی
on loan
U
به عنوان قرض
honorifics
U
عنوان تجلیلی
nowise
U
به هیچ عنوان
message heading
U
عنوان پیام
intitule
U
عنوان دادن به
in a topic form
U
بصورت عنوان
appropriation title
U
عنوان اعتبار
appropriation title
U
عنوان سپرده
guize
U
روبند عنوان
superscrible
U
عنوان روی
naturals
U
حرکت در عنوان
natural
U
حرکت در عنوان
brands
U
عنوان تجارتی
berths
U
کسب عنوان
headings
U
عنوان گذاری
headings
U
عنوان سرصفحه
the hoy f.
U
عنوان پاپ
berthing
U
کسب عنوان
berthed
U
کسب عنوان
branding
U
عنوان تجارتی
heading
U
عنوان سرصفحه
berth
U
کسب عنوان
donna
U
عنوان مودبانه بانوان
clinch
U
کسب عنوان قهرمانی
clinched
U
کسب عنوان قهرمانی
clinches
U
کسب عنوان قهرمانی
clinching
U
کسب عنوان قهرمانی
challenge round
U
مبارزه با صاحب عنوان
title page
U
صفحه عنوان کتاب
head line
U
عنوان سرصفحه روزنامه
lord
U
عنوان لردی دادن به
misdirection
U
گمراهی عنوان غلط
subhead
U
عنوان فرعی مقاله
streamers
U
عنوان چشمگیر مقاله
subhead
U
عنوان جزء یا فرعی
streamer
U
عنوان چشمگیر مقاله
short title
U
عنوان کوتاه شده
superscription
U
عنوان روی پاکت
running head
U
خط عنوان هرصفحه در متن
rubricize
U
دارای عنوان قرمزکردن
rubricate
U
دارای عنوان قرمزکردن
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
defending shampion
U
مدافع عنوان قهرمانی
title
U
واگذارکردن عنوان دادن به
title
U
دارنده عنوان قهرمانی
languages
U
برنامهای که به عنوان مترجم
lords
U
عنوان لردی دادن به
language
U
برنامهای که به عنوان مترجم
titles
U
دارنده عنوان قهرمانی
titles
U
واگذارکردن عنوان دادن به
headings
U
عنوان یا نام متن در فایل
Take it as a souvenir!
U
این را به عنوان سوغاتی بردار!
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
running title
U
عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
letterhead
U
عنوان چاپی بالای کاغذ
short title
U
عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
to function as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
dominie
U
عنوان کشیشان کلیسای هلند
nontitle
U
مسابقه بدون عنوان قهرمانی
heading
U
سمت سینه ناو عنوان
heading
U
عنوان یا نام متن در فایل
residentship
U
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
to readdress a letter
U
عنوان نامهای را عوض کردن
letterheads
U
عنوان چاپی بالای کاغذ
headings
U
سمت سینه ناو عنوان
superscription
U
عنوان نوشته روی چیزی
What is the title of the book ?
U
عنوان این کتاب چیست ؟
pabulum
U
[هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to have a title
[ to be titled]
U
لقب دار
[صاحب عنوان]
بودن
Recent search history
Forum search
1
olivine
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
time is prceious it has great
1
etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1
The motherboard is also often referred to as the main board.
2
Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1
ماست چی معنی دارد
1
afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com